در کمترین وقت برای نوشتن

سلام  

این کمترین فرصتیه که دارم تا  آقامحمد بیاد دنبالم  

از چی بنویسم 

از اینکه دلم لک زده برای مسافرت ولی اون قدر این روزا سرکار شلوغه سرم که نمی تونم یک روز هم نرم سر کار  

تازه اون هفته مدیر مدرسه ازم خواست ۵ شنبه هم برم سرکار 

 

عصری هم شوهر راحله کشیک بود و لوله آشپزخونه اش شکست و چون تنها بود و لوله کش قرار بود بیاد رفت پیشش تنها نباشه  

 

بعد از اون هم رفتم خونه بچه ها ... زن عمو اون جا بود یک کم بودیم و بعدش اومدیم خونه  

 

شام ماهی قزل آلا درست کردم  

آخه محمد خیلی وقت بود دلش ماهی می خواست  

 

بعد از شام یهو سردم شد و لرز کردم و کم کم صدام گرفت و ...... 

بعله تقریبا سرما خوردم  

 

اما بیشتر گلو درد بود  

و گرفتگی صدا که همچنان ادامه داره  

 

محمد همه اش اصرار می کنه بریم دکتر ولی من گوش نمی دم  

آخه دکتر مگه چی میده  

من که به ژنی سیلین حساسیت دارم آخرش هم چند تا آنتی بیوتیک می د ه 

 

خدایا شکرت  

الان بهترم  

می دونم نباید سرما می خوردم  

 

راستی یه خبر دیگه این که من با مادر محمد چند روز پیش رفتیم برای برادر محمد خواستگاری   

 

حالا چه شود نمی دونم  

 

 

دلم برای دریا تنگ شده  

خیلی وقته ندیدمش 

 

 

خدا کنه این هفته ۵ شنبه یا جمعه بتونیم بریم خونه خانم رضایی  

 

تهران هم باید بریم  

 

ولی نزدیکه رفتن خاله ناهیده  

نمیدونم می تون قبل رفتن ببینمش یا نه  

 

آخه داره می ره اتریش  

شوهرش باز ماموریت خورده  

 

 

خدایا دوستت دارم  

 

خیلی زیاد  

 

 

دلم گل مریم می خواد............

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد