روزهایی که می گذردو ....

چشم های من میل گریه داره

غصه به جز گریه دوا نداره

او چه تودنیا غمه مال منه

دل دیگه اون طاقت ها رو نداره

از در و دیوار واسه دل می باره

خدایا !!!!!!!!

فریادهای منو می شنوی؟؟؟

خدایا گریه های منو می بینی ؟؟؟

خدایا خدایا ....

زندگی آی زندگی خسته ام خسته

گوشه ی زندون غم دست و پامو بسته

عموجان می بینی !!!

مگه تو نبودی که با هر ناراحتی منو دلداری می دادی که غصه نخور مگه عموت مُرده

مگه تو نبودی که می گفتی طاقت دیدن گریه هات رو ندارم مبادا گریه کنی

می بینی

الان نزدیک به 54 روزه که هر روزش برام پر گریه است............

آی خداااااااااااااااااااااااا

چه جوری این فریاد بلند رو که از ته وجودم بر می آید حفظ کنم

دیگه دارم داغون می شم

خدایا چه جوری بگم؟؟؟

چه جوری بگم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد