سلام ای غروب غریبانه ی من



سلام ای همه ی عالم

سلام آی آدم ها

سلام ای هستی

سلام ای دریای بی همتای من

سلام ای خدای مهربونم


می دونم خیلی وقته چیزی ننوشتم ولی اون قدر حرف ناگفته دارم که نمی دونم از کجا شروع کنم و می دونم این شروع پایانی نداره

بگم از روزگار نه ...

بگم از سال جدید که بدون عمو شروع شد ...

بگم از امسال دید و بازدیدها بدون عمو

بگم از بی تفاوتی نسبت به همه چی

بگم از برادرانی که خیلی زود نگرانی خواهرشون رو فراموش می کنن

بگم بی خوابی های شبانه

بگم از تصمیماتی که مستلزم تصمیمات کمسیون های مختلفه

بگم از چی

از کی

آهههههههههههه

دلم می خواد گریه کنم اما نمی شه

دلم می خواد فریاد بزنم اما نمی شه

همیشه می گن اول چیزای بد رو بگید بعد چیزای خوب

چیزای خوب اینه که مهدی یک کم سر عقل اومده

چیزای خوب اینه که فکر می کنم دور شدن سعید از ما شاید با عث بزرگ شدنش بشه

چیزای خوب اینه که قبول خرید و ریسک دارو شاید جلوی منت ها و حرف های یه پدر رو بگیر

چیزای خوب اینه که خوبه ادم فقط سالی یک بار بعضی ها رو ببینه

چیزای خوب اینه که شاید یک روز درمیون درد آمپول باعث معافیت سربازی بشه

چیزای خوب اینه که امروز تنهایی دکوراسیون خونه رو تغییر دادم


و منتظر چیزا خوب دیگه ام




خوش به حال باد

خوش به حال بارون

خوش به حال دریا


و خدایا ممنونم ازت

یه جمله

چند روز پیش یک جمله از یک نفر به خاطرم اومدم 


خوشی ها را به تعویق میندازید که غم به سراغتان می آید .


داشتم فکر می کردم چه جمله پرمفهومیه



سال خوبی داشته باشید