روزهایی که گذشت

سلام .  

دلم یک آپدیت ناب می خواد ولی انگار فرصت نمی شه . 

باید یه برنامه ریزی درست داشته باشم . 

از سه شنبه دیگه کلاس های خصوصی ام تموم می شه . 

یه چیز جالب دستگیرم شد و این که توی این چند ماه گذشته از روی کلاس خصوصی که توی خونه داشتم حدودا ۱۵۰۰۰۰۰ تومان درآمد داشتم و جالب تر این که چیزی ازش برام باقی نمونده . 

این پول چی شد؟؟؟ 

بیابید پرتقال فروش را !!! 

خدا رو شکر هر چی شد و هر جا که خرج شد مهم این که با سلامتی خرج کردم . 

از سه شنبه دیگه باید محکم بچسبم به خوندن زبان  

در ضمن انتخاب رشته هم کردم . 

خدایا یعنی می شه همین جا توی شهر خودمون قبول بشم؟!!! 

این رو از خدا می خوام . 

چیزی که این روزا بدجوری فکرم رو مشغول کرده اینه که از کجا ...!!! 

وقتی قرآن رو باز کردم یه همچین مضمونی داشت : به قوم خود بگو نگران چیزی نباشند پروردگارشان به احوالات آن ها آگاه است . 

دلم دریا می خواد  

خدا کنه بشه برنامه رو جور کنیم و جمعه بریم کنار دریا  

دلم پوسید بس که توی خونه موندم ........... 

دریا کجاییییییییییییی!!!!! 

خدا شکرت  

خدا شکرت  

خدا شکرت  

خدا شکرت  

یا حق

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد